شیطونی کن تا می تونی...!!!
عزیزکم .نفسم. بهونه زندگیم . رهای عزیزم .... چند روزی میشد که تو تب میسوختی چقدر دلم میخواست دوباره اون چشمای نازتو که پر از لبخنده ببینم دیگه اون چشمای تب دارت خندون بشن خبری از درد و ناراحتی تو وجودت عزیزت نباشه همه دردو غصه هاتو به جون میخرم ولی تو شاد باش تو خندون باش اصلا دیگه برام مهم نیست که چقدر شیطونی میکنی چقدر من خسته میشم و فرصتی برای کارای خودم نمی مونه دیگه برام مهم نیست که همه خونه رو بهم میزنی و من باید هر لحظه دنبالت باشم که جمعشون کنم ببخش اگه شکایت کردم خوشی زیر دلم زده بود می دونم .! آره .خوشی اینکه هر روز تورو پر انرژی شاد و شیطون میدیدم که این سه روز آرزوی اون لب خندون و شیطونیاتو میکشیدم ... پس تا اونجایی که می...