رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

بهانه زندگی من

آرزوهای بر آورده شده

1391/6/4 18:43
نویسنده : مامانی
390 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر زود دارم به چیزایی که یه زمانی  بزرگترین آرزوی زندگیم بود میرسم عزیزکم

آرزوی نگاه معنادار تو .آرزوی سینه خیز رفتنت .آرزوی نشستنت .راه رفتنت.حرف زدنت. و ....

آرزوهای من بی انتهان آرزوهای یک مادر که همه دنیاشو تو وجود پاره تنش می بینه با هر حرکت جدیدش اشک در چشماش  میشینه و  ذوق و اشتیاق تمام وجودشو می گیره و در لحظه ،خوشبخت ترینه... بخاطر رسیدن به آرزوش ...

 

همونطوریکه مشتاق و آرزومند کارهای جدیدتم دلم واسه روزهای گذشته و تکرار نشدنی تنگ میشه کاش می شد هر زمان که بخوای به عقب برگردی و بفهمی چیزهای که اون موقع بزرگ ترین آرزوهات بود الان بزرگترین نعمت شدن برات ....

عزیز دل مامانی دلم میخواد جلوی چشمم به همه آرزو هایی که انتهایی براش نیست برسم با لحظه لحظه بودن کنارت ، رشد کردنت ،من هم از لذت و اشتیاق غرق  بشم .... خدایا چه حس خوبیه  وقتی میبینی همون نوزادی که یه زمان نمی تونست کوچکترین حرکتی کنه الان چلوی چشمات بزرگ شده ... راه میره... میدوه... بازی میکنه ...شیرین زبونی میکنه.... یعنی تو همون رها کوچولوی منی عزیزکم ؟؟ چقدر زود می گذره ... یعتی تو بزرگ شدی ؟؟

وقتی کتاب "همه کودکان تیزهوشند اگر" رو میخونم می بینم اون موقع ها همیشه عکسای بچه هایی که مراحل بعدی رشدشون رو نشون داره با حسرت نگاه می کردم و از ته دل آرزوی دیدن تو رو   در اون سنین می کردم هرچند الانم همینطورم ....

یعنی میشه؟ میشه ببینم داری برام حرف میزنی ... شعر میخونی .... باهم خاله بازی میکنیم... 

یعنی میشه ؟ میشه ببینم کیف مدرست رو کولته و میخوای بری مدرسه؟ .... برات خوراکی بذارم تو کیفت ... واسم کتابایی که بلدی رو بخونی....

یعنی میشه؟ میشه ببینم روزی که می ری دانشگاه؟... روزی که ازدواج کنی... خوشبختی رو تو تک تک لحظه هات ببینم؟؟

یعنی میشه ببینم تو هم مادر شدی ؟؟؟.... وای که تمومی نداره این آرزوهام .... 

و چه بهانه زندگی  بالاتر از انتظار کشیدن برای تحقق تک تک این آرزوها....

خدایا به همه کسایی که آرزوی مادر شدن رو دارن این لذت ناب رو بچشان ..... 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)