رویایی ترین تصویر
خوابت میاد عزیزکم و خودتو بهم میرسونی و بهونه میگیری ....
می ریم رو تخت و تو مشغول شیر خوردن میشی بغلم می کنی و هر چند وقت یکبار صدایی در میاری و منم میگم جاااان ... و مشغول نوازش کردن و لالایی گفتن برات میشم ... اشک تو چشمام جمع میشه ... می بینم که تو پیشمی تو آغوشمی و داری شیره وجود منو میخوری .... نوش جونت عزیزم که تک تک سلولهای وجودمو تقدیم به بودن و بزرگ شدنت میکنم ... لالاییم به آخرش رسیده و تو چشمات سنگین شده ولی همچنان به مکیدن های گاه و بیگاهت ادامه میدی ... تا وقتی خوابت سنگین میشه پیشتم و دارم نگات میکنم ... قشنگترین و رویایی ترین قاب عکس زندگیمو .... چه معصومانه و زیبا خوابیدی نازنینم....
کاش هیچ وقت مجبور نمی شدم اون آرامش آغوش گرم ... شنیدن صدای نفس هات و اون تصویر زیبا رو ترک کنم ....
بخواب که من پیشتم عزیزم ..... بخواب و خوابای رنگی ببین .....