واکسن هجده ماهگی...
آآآآآآآآخیی ...!! یه نفس راحت کشیدیم و این واکسن هم تموم شد و رفت پی کارش ! خوشبختانه راحت ترین واکسنی بود که تاحالا زده بودی و خیلی کم تب داشتی و اذیت شدی حیف اینهمه غصه ای که من بخاطر این واکسن زدنت خوردم !! چند روزی میشد که درگیر تغییر دکوراسیون خونه و رنگ و کاغذ دیواری و تعویض مبلمان و ... بودیم و خونه مادر جون اینا میموندیم و موقع واکسن زدنت درگیر تمیز کردن خونه بودیم و تو پیش مادر اینا بودی و من و بابایی تو خونه مشغول جمع و جور کردن خونه و تمیز کاری ولی همش فکرم پیش تو بود که نکنه یوقت تب کنی یا اذیت بشی و مادر متوجه نشه واسه همین هر 2 ساعت چکت میکردم ولی مثل اینکه اصلا سختیشو حس نکردی ... آفرین دختر خوب و شجا...