نی نی قندی من
کلا در طول بارداری خیلی در مورد تغذیم حساس بودم طوری که سعی می کردم روزانه همه ویتامینای مورد نیاز به بدنم و در نتیجه به تو برسه فکر میکنم هفته 35 بارداری بودم که تصمیم گرفتم تهران بیمارستان صارم زایمان کنم یادمه یه بار که خونه دایی پژمان اینا بودیم و هفته های آخر بارداریم بود خارش بدجور گرفتم طوری که انگشتای پام و دستام بعد از خارش قرمز میشد و جوش میزد از اونجایی که بیمارستان صارم نزدیک خونه دایی اینا بود رفتیم تا دکتر اورژانسی معاینم کنه سر همین قضیه شد که از محیط ساکت و تمیز اونجا خوشم اومد و هم اینکه تعریف این بیمارستانو خیلی میشنیدم منم عزممو جزم کردم و به اتفاق بابایی تصمیم گرفتیم واسه زایمان اونجا رو انتخاب کنیم بعد شروع کردم دنبال یه دکتر خوب گشتن که هم نزدیک کرج باشه هم اون بیمارستان بتونه عمل کنه بعد از چند روز دکتر فرشته کریمی رو پیدا کردم که تو شهرک اکباتان نزدیک بیمارستان مطب داشت . جلسه اولی که رفتم پیشش یه آزمایش کلی برام نوشت که این آزمایش میبایست هفته 28 بارداری واسه همه خانمای باردار انجام میشد ولی دکتر نیلی خیر ندیده برام ننوشت چون اون کلا مخالف هر چی آزمایش و سونو و خلاصه هر چیز دیگه ای بود !!
آزمایشو که انجام دادم بردم واسه دکتر کریمی و بععععله من دیابت بارداری داشتم و قند ناشتام 97 و بعد یک ساعت 140 بود یادمه چقدر داغون شده بودم و عصبی . خلاصه منو اورژانسی به یه دکتر فوق تخصص غدد معرفی کرد و من اومدم کرج پیش دکتر ساسان شرقی . و اون گفت که باید انسولین بزنم من پیشنهاد دادم که شاید بتونم با رژیم قندمو بیارم پایین ولی گفت چون هفته های آخر هستم بالا و پایین شدن قند برای جنین خطرناکه و انسولین خطری واسه جنین نداره
بعدش برام مشاور تغذیه هم نوشت کلا تو طول بارداری 12 کیلو که وزن نرمالی هم هست اضافه کردم و دکتر تغذیه بعد از رژیمی که بهم داد گفت تو زیادی مواد خوب مصرف می کنی!! عجیبه که ما به همه می گیم از این مواد بخورین ولی باید به تو بگیم کمتر بخور که بابایی کلی بهم خندید!!
اینجوری شد که من شدم انسولینی و تو شدی نی نی قندی من !!