رهارها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 2 روز سن داره

بهانه زندگی من

"تنبلی بسه دیگه ...!"

1392/2/8 16:16
نویسنده : مامانی
331 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 12 شب بود و دابی پژمان و شادی خونمون مهمون بودن از اونجایی که فردا قرار بود با بابایی صبح زود بیدار شن باید میخوابیدیم  ولی تو مثل اینکه تازه شنگول شده بودی آوردمت رو تخت خودمون و کلی شعر  و داستان برات تعریف کردم ولی انگار نه انگار تازه با صدای بلند می خندیدی و من میترسیدم بقیه رو بیدار کنی 

هی قربون صدقت میرفتم عزیزم نفسم بگیر بخواب دیگه ببین ماه در اومده ستاره در اومده خورشید رفته لالا نیلو لالایه بابایی لالا کرده .... خلاصه هرکسی رو که میشناختی اسماشونو قطار میکردم که لالا کردن و تو هم بخواب ولی نه تو گوشِت به این حرفا بدهکار نبود و هی میخواستی از تخت بیای پایین 

آخر سر خودمو زدم به خواب و گفتم ببین مامان دیگه لالا کرد ... تو هم چند لحظه ساکت شدی و فکر کردی جدی جدی خوابیدم اومدی بالا سرم و گفتی : بلند شو مامان ... پاشو دیگه ..... تنبلی بسه دیگه ...!

من که تا اون لحظه مثلا خواب بودم با شنیدن این جملت کلی تعجب کردم آخه تو این جمله رو چجوری و کجا یاد گرفتی شیطون بلا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یه دلِ سیر بوسیدمت و بعد از چند دقیقه خودت چشمای خوشگلتو رو هم گذاشتی و لالا کردی ....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)