جشن مروارید کوچولوی تو

تصمیم داشتم یه جشن کوچولو تو خونمون بگیرم به مناسبت اولین دندون قشنگ تو دهنت ...

بعد از یک هفته یه کارت دندونی برات طراحی کردم و دادم چاپ... اولین قدمو برداشتم و آخر هفته همه دایی ها و عموها و عمه ها و مامان بزرگ و بابا بزرگ رو دعوت کردم  پنجشنبه 28 بهمن ماه سال نود.

این کارت دندونیته:

تو یه کیسه طلایی کوچولو چند تا نقل و پاستیل دندون گذاشتم وسطش هم یه کارت به اسم هر مهمون نوشتم و بعنوان یاد بود به مهمونا دادم...

چون مهمونی عصرونه بود تصمیم گرفتم الویه و میوه و کیک و ژله خرده شیشه و البته آش که زحمتشو مادر جون کشید جون واسه همه نوه هاش درست کرده بود از اول نوبت گرفته بود!

کارای تزئینات رو 2 روز زودتر کردیم با کمک عمه سمیرا و سفارش کیک که خودم طرحشو پرینت گرفتم برای قناد باشی برای روز  جشن .روز قبلش کارای ژله و میوه رو هم انجام دادیم و فقط موند سالاد الویه که آخر شب درست کردم  که واسه فرداش خراب نشه

اون شب دایی پژمان و زندایی شادی اومدن کرج تا کمکمون کنند و همگی در یک حمله گاز انبری! الویه رو حاضر کردیم ولی.............. یه سونی که دادم این بود که بعد از بهم زدن همه چیز تازه فهمیدم ای داد بی داد ... نخود فرنگیم خام بود!!!!

حالا مجبور بودیم تک تک نخودارو از الویه در بیاریم .... که من و  دایی و زندایی بسیج شدیم و بابایی تورو نگه داشت : اینم عکس از خرابکاری من 

البته کسی از این ماجرا بجز خودمون خبر نداشت والا فکر نمی کردم کسی میخورد این الویه رو 

ولی خداییش خیلی خوشمزه شده بود و همه تعریف کردن حالا علتشو نمی دونم مواد داخلش بود یا اینکه زیاد هم خورده بود!!

اینم تزیین شده الویه:

و خوردن الویه تو:

و آشی که مادر جون زحمت کشید و همه خوششون اومد و تعریف کردن:

 و خوردن آش دندونی خودت:

اینم بگم که چون خونه خیلی کوچیک بود مجلس زنونه مردونه شده بود و مردها 2 طبقه پایین تر یعنی خونه دایی احمد اینا بودن و پذیرایی میشدن .

اینم عکسی که با بچه های قدونیم قد مهمونامون انداختی :

به تربیب از سمت راست: هلیا -نیلوفر-هستی -متین-طاها-رها عسلم-ساغر-هدیه و یگانه

اینم کیکت که شب وقتی مردونه ها هم اومدن بالا با ژله ها سرو شد: